
یادداشت؛
نبرد روایتها در کوی «تحریف»
جریانهای معاند داخلی و شبکههای برونمرزی با چنگاندازی بر هر رویداد تلخ یا شیرین، در پی آنند تا از رهگذر امواج کاذب، پیکره انسجام ملی و اقتدار نظام را نشانه بگیرند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، فرهاد نظریانسامانی فعال فضای مجازی و رسانه در یادداشتی نوشت: در جهان پرآشوب کنونی، هر حادثهای در جغرافیای سیاسی ایران میتواند به میدانی برای نبرد روایتها تبدیل شود. جریانهای معاند داخلی و شبکههای برونمرزی با چنگاندازی بر هر رویداد تلخ یا شیرین، در پی آنند تا از رهگذر امواج کاذب، پیکره انسجام ملی و اقتدار نظام را نشانه بگیرند. اینان، همچون مگسهای مزاحم بر گرد زخمی، نه برای التیام که برای عفونتزایی پای میفشارند.
تراژدی اخیر در محوطه دانشگاه تهران و قتل یکی از دانشجویان این مرزوبوم از سوی زورگیران، نمونهای گویا از این بازی خطرناک است؛ بازیای که در آن، خون بیگناهان به جوهر قلمهای زهرآگین بدل و واقعیت در زیر آوار پروپاگاندا مدفون میشود.
۱- تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است دشمنان جمهوری اسلامی ایران، چه آنان که ردای وطندوستی بر تن دارند و چه جبهه استکبار جهانی، از هیچ فرصتی برای تبدیل حادثه به ابزار سیاسی دریغ نمیکنند. آنان با مهارتی شیطانی، رنج مردم را به سنگری برای پیشبرد اهداف خود تبدیل میکنند. در این استراتژی، مهم نیست واقعیت چیست، مهم آن است که چگونه میتوان از سایه یک رویداد، هیولایی ساخت که ترس را در دل جامعه بکارد. دانشگاه تهران به عنوان نماد فرهیختگی و آزاداندیشی، بارها هدف این توطئهها قرار گرفته است. به قتل رسیدن یک دانشجو نه فاجعهای انسانی که بهانهای برای راهاندازی ماشین تبلیغاتی دشمن تلقی میشود.
۲- دانشگاه در تاریخ انقلاب اسلامی همواره سنگری استراتژیک بوده است. معاندان میدانند که قلب تپنده هر انقلابی در گرو حمایت نخبگان است، از این رو تبدیل فضای علمی به عرصهای برای جنگ روانی، اولویت آنان است. در ماجرای اخیر، شاهد بودیم چگونه یک درگیری تلخ و غیرقابل پیشبینی، بلافاصله به ابزاری برای القای ناکارآمدی نظام و ناامنی فضای آموزشی تبدیل شد. سؤال این است: آیا اینان زمانی که آمار واقعی میلیونها جوان ایرانی تحصیلکرده در مدارج عالیه را میبینند یا دستاوردهای علمی کشور در حوزههای پیچیدهای، چون نانو و زیستفناوری را مرور میکنند، همان قلمهای شکسته را برای نوشتن سرود پیشرفت به کار میگیرند؟
۳- در این نبرد نابرابر، برخی رسانههای بیگانه و شبکههای اجتماعی، با نقاب حقوق بشر و دموکراسی به عیادت مردهنشینان تاریخ میروند. آنان نه برای روشنگری که برای زخمخواری میآیند. تصاویر را برش میزنند، واقعیت را تحریف میکنند و فریاد یک خانواده داغدیده را به نوایی برای اغتشاش بدل میسازند. آیا همین نهادها وقتی دانشجویان غربی زیر چرخهای سرکوب پلیس در اعتراضات فرانسه یا امریکا جان میبازند، همان زبان تند را به کار میگیرند؟ پاسخ را در سکوت رسانهای آنان در قبال جنایات رژیم صهیونیستی میتوان یافت.
۴- جمهوری اسلامی ایران امروز در جایگاهی پارادوکسیکال ایستاده است؛ از سویی، قربانی تروریسم رسانهای است و از دیگر سو، متهم اصلی دادگاه یکطرفه رسانههای جهان. این همان نقطه مظلومیتی است که باید جهان را به تفکر وادارد: چگونه کشوری که در برابر استکبار ایستاده، قربانی جنگ روایی میشود؟ چگونه ملتی که در سختترین تحریمها به فناوری هستهای صلحآمیز دست یافته، در رسانهها به کشوری عقبمانده تصویر میشود؟ اینجاست که باید پرسید: آیا این دروغپردازیها نشانه ترس دشمن از شکوه ایران اسلامی نیست؟
۵- راه رهایی از این چرخه شوم، نه در انفعال که در اقدام هوشمندانه است. نخست، افشای مکانیسم تحریف با مستندات قاطع. دوم، تقویت رسانههای داخلی برای روایتگری بیواسطه. سوم، اتحاد آگاهانه مردم در برابر سناریوسازی دشمن. چهارم، پیگیری قضایی عاملان آشوب در پوشش اعتراض. تاریخ ثابت کرده است ملت ایران در لحظات حساس، با وحدت کلمه، توطئهها را خنثی کردهاند.
۶- جمهوری اسلامی ایران، چونان درختی تناور است که تندبادهای رسانهای شاخههایش را میلرزاند، اما ریشههایش در عمق خاک حقیقت، مقاوم و نالرزان است. امروز وظیفه همه ماست که با بصیرت، روایتگر واقعیت باشیم و نگذاریم اشک مظلومیت این نظام، در گرداب دروغ غرق شود. ایران اسلامی خواهد ماند، چراکه حقیقت همواره پیروز است.