چند نکته درباره قطعنامه ۲۸۰۳؛
دلایل به نتیجه نرسیدن طرح آمریکا برای غزه
رئیس مرکز مطالعات «آسیا» در مصر، قطعنامه آمریکا برای غزه را غیرقابل اجرا دانست و تاکید کرد که استقرار بلندمدت نیروهای بینالمللی در این باریکه بنا به دلایل متعدد ممکن نیست.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، قطعنامه آمریکا درباره غزه که اخیراً در شورای امنیت به تصویب رسید، عملاً به معنای قیمومیت بینالمللی بر مردم فلسطین بوده و همه گروهها و نیروهای ملی فلسطینی آن را رد میکنند.
قطعنامه ۲۸۰۳ از قیمومیت بین المللی به رهبری آمریکا بر غزه صحبت میکند که عملاً خودمختاری فلسطین را به حالت تعلیق درمیآورد. منتقدان به ویژه تحلیلگران عرب معتقدند که این طرح، نظام طبیعی دولت فلسطین را تضعیف کرده و خطر ایجاد قیمومیت خارجی بلند مدت بر غزه را به همراه دارد. یکی از نکات کلیدی مورد اختلاف در این قطعنامه، درخواست آن برای خلع سلاح کامل گروههای فلسطینی و تعیین گروههایی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین به عنوان سازمانهای «تروریستی» است. در حالی که این قطعنامه مورد استقبال رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی قرار گرفته، اما بسیاری از فلسطینیها آن را نقض حق مردم فلسطین برای مقاومت در برابر اشغالگری میدانند.
علاوه بر آن، منتقدان این قطعنامه استدلال میکنند که طبق قطعنامه مذکور، پروژه بازسازی غزه که کمکهای بینالمللی را از طریق یک نهاد تحت کنترل آمریکا در غزه جذب میکند، در واقع از شرایط وخیم کنونی در غزه به عنوان اهرم فشاری جهت اجرای برنامههای سیاسی طرفهای مربوطه سوء استفاده میکند.
به عبارت دیگر، از نظر این منتقدان، قطعنامه آمریکا برای غزه و طرحی که در نظر گرفته، کمکهای بشردوستانه را به ابزاری برای باجگیری تبدیل میکند و به طور بالقوه، بازسازی نوار غزه را تا زمان تحقق اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی یعنی خلع سلاح مقاومت و روی کار آمدن حکومت مورد نظر این طرفها به تعویق میاندازد.
این قطعنامه همچنین نقش ایالات متحده و انگلیس را در امنیت و مدیریت مدنی غزه تقویت میکند و نگرانیهایی را در میان کشورهایی مانند روسیه و چین ایجاد میکند که آن را یک تاکتیک نواستعماری برای تضمین نفوذ بلندمدت در منطقه میدانند. از همه مهمتر، این قطعنامه در ارائه مسیر روشنی به سوی یک کشور مستقل فلسطینی شکست خورده است و بسیاری، آن را به عنوان حمایت ضمنی از سیاستهای توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی تفسیر میکنند؛ زیرا پرداختن به مسئله حکومت در غزه بدون تأکید مجدد بر راهحل دو دولتی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷، میتواند گسترش شهرکهای صهیونیستی را تسهیل کند.
واکنشهای متفاوتی که کشورهای عربی به این قطعنامه نشان دادند، بیانگر وجود اختلافات در درون اتحادیه عرب پیرامون حمایت از حاکمیت فلسطین است. در نهایت این قطعنامه با قرار دادن آینده غزه در دست طرفهای خارجی، حاکمیت فلسطین را تضعیف کرده و به طور بالقوه به جای اینکه موجب حل بحران شود، آن را تداوم میبخشد.
نقش سازمان همکاری اسلامی (OIC) و اتحادیه عرب چیست؟
سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب به دلیل انفعال و بیعملی در برابر اتفاقاتی که در غزه رخ میدهد، مورد انتقادات شدید قرار دارند. آنها در درجه اول بدون تدوین یک طرح واحد و قوی، صرفاً به صدور بیانیههای محکومیت اکتفا میکنند که این امر به اعتبار آنها آسیب میرساند.
در واقع هر دو سازمان به طور قابل توجهی از بحث در مورد اینکه چه کسی غزه را اداره خواهد کرد، خودداری کردهاند که نشاندهنده اختلافات داخلی است. این سکوت به دیگران اجازه میدهد تا راهحلهایی را پیشنهاد کنند که ممکن است با منافع جوامع عرب یا مسلمان همسو نباشد.
علاوه بر آن، سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به ویژه از خلال توافقنامههایی انند توافقهای موسوم به «آبراهام» مخالفت نکردهاند. در حالی که برخی، این توافقنامهها را گامهایی به سوی صلح میدانند، بسیاری، آنها را خیانتی میدانند که حقوق فلسطینیان را تضعیف میکند. این تحول، چشمانداز دیپلماتیک در منطقه را بدون توافق جمعی کشورهای اسلامی تغییر میدهد.
همچنین انفعال و بیعملی این دو سازمان در قبال جنایات رژیم صهیونیستی به مسائل اقتصادی نیز کشیده میشود؛ زیرا برخی از کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی مانند قزاقستان و آذربایجان، تأمینکنندگان اصلی نفت رژیم صهیونیستی هستند و این حمایت مالی کشورهای مذکور از صهیونیستها مستقیماً بودجه مالی حملات علیه فلسطینیها را تأمین میکند و یک تناقض اخلاقی و سیاسی قابل توجه به وجود میآورد.
این در حالی است که سازمان همکاری اسلامی هیچ تمایلی به انتقاد از این کشورها نشان نداده که این مسئله ضعف سازمان مذکور را آشکار میکند و نشان میدهد که این سازمان، به بهانه عدم مداخله در امور کشورها به رعایت استانداردهای اخلاقی توجه نمیکند.
این وضعیت، تردیدهایی را در مورد وفاداری واقعی این کشورها در اتحادهای جهانی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) که به دنبال مقابله با نفوذ غرب هستند، ایجاد میکند و روابط آنها با غرب ممکن است بر قابلیت اطمینان آنها به عنوان شریک کشورهایی مانند چین و روسیه تأثیر بگذارد.
حتی ترکیه که میگوید مدافع حقوق فلسطینیان است، روابط تجاری قوی خود با رژیم صهیونیستی را حفظ کرده و تنها در لفظ از این رژیم انتقاد میکند. این رویکرد پیچیده نشان میدهد که منافع کشورها اغلب بر وحدت اسلامی اولویت پیدا میکند و و سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب را به سکوهایی صرفاً برای لفاظی تبدیل میکند، تا اقدام معنادار.
منبع: مهر
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!