حالت تاریک
جمعه, 11 آبان 1403
همواره به یاد خدا و آخرت باشید
وصیت‌نامه شهید «سعید آشوری»؛

همواره به یاد خدا و آخرت باشید

در ادامه بخشی از وصیت‌نامه والامقام «سعید آشوری» را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، شهید سعید آشوری در هفدهم اردیبهشت‌ماه سال 1346 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش ابوالفضل و مادرش لطیفه نام داشت. او که از شهدای دانشجو در رشته مهندسی راه و ساختمان بود. یکم بهمن‌ماه سال 1366 در منطقه عملیاتی ماووت به شهادت رسید. 

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید آشوری

«به نام او که خلق کرد، انسان را از خون بسته، و به او قدرت زیستن داد و او را در مراحل زندگی هدایت کرد. او که قدرت دارد باز انسان را به خاک تبدیل کند. دوستان، برادران و خواهران سلام علیکم! ان‌شاءالله که همواره در سایه الطاف الهی قرار گرفته باشید، و همواره به یاد خدا و آخرت خود باشید، که همانا بهترین تفکرات است. دوستان سخن خاصی ندارم و فقط غرض از نوشتن این وصیت‌نامه رفع تکلیف بود.

دوستان هم اکنون که شما این وصیت‌نامه را می‌خوانید، از تشییع جنازه‌­ام برمی‌گردید، هم اکنون که در عزای من دور هم نشسته­‌اید از شما نمی­‌خواهم که برایم اشک بریزید، از شما نمی ‌خواهم که به سر و سینه خود بزنید، و از روزگار شکوه کنید.

بلکه کمی به فکر روحم باشید، که در شب اول قبر چه می‌کند؟ جواب نکیر و منکر را چگونه می‌دهد؟ چه بهانه­‌ای برای گناهان سنگین خود دارد؟ خدایا کمکم کن. خدایا خودت می­‌دانی که خیلی ضعیف هستم و طاقت عذاب گناهان خود را ندارم.

خدایا امشب که ما را برای رفتن به عملیات آماده کردند. خودت می‌­دانی که چه کردم؟ خدایا خیلی از این لطفت خوشحال شدم، تو را شکر می‌کنم، که این فرصت را به من دادی، تا به نزدیک‌ترین درجه قرب تو برسم، و خود را در کنار تو احساس کنم.

خدایا از تو عاجزانه تقاضا دارم، که عذر این بنده گنه‌کار را بپذیری، و بار دیگر به چهره سیاه و ناپاک این گدای در خانه­‌ات نگاه کنی و بار دیگر دری را که بارها زده­‌ام و تو با خوش‌رویی آن را گشودی، ولی من باز روگردانی کردم، دوباره به رویم باز کنی.

یا ارحم‌الراحمین تو را به مظلومیت زینب قسمت می‌دهم، از گناهانم بگذری. خودت گفتی که هرگاه توبه کردی و به طرف من آمدی تو را می‌پذیرم. خودت گفتی که بنده­ای که توبه کرد مثل بنده گناه نکرده است، خدایا خیلی امیدوارم که قبولم کنی.

خیلی از دریچه­‌هایت به رویم باز است، اما افسوس که از ظلمی که به نفسم کردم. دیگر چشمی باقی نمانده و انسان کوری هستم، که حتی دیگر خود را نمی‌بینم. خدایا باز دست احتیاج را به سوی تو دراز می­‌کنم و از تو می­‌خواهم که هدایتم کنی.»

سعید آشوری
30/ 10/ 1366

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از