وصیتنامه شهید «غلامرضا صادقیفر»؛
شهیدی که فرمانده و رفیقی بیکلک بود
در ادامه بخشی از وصیتنامه والامقام «غلامرضا صادقیفر» را برای علاقهمندان منتشر میکند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، خورشید اسدی همسر شهید غلامرضا صادقیفر در رابطه با شهید صادقیفر، اظهار داشت: شهید صادقیفر بیست و هشتم اردیبهشتماه سال 1348 در شهر ساری به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۹ با وی ازدواج کردم که حاصل این ازدواج سه فرزند دختر است.
وی با اشاره به شهادت شهید گفت: بعد از اینکه ما را برای مأموریت به شهر سیرک فرستادند، شهید صادقیفر فرمانده دریابانی شهر سیریک شد و در طی این مدت به مأموریتهای زیادی میرفت در یکی ازاین مأموریتها در مردادماه سال 1396 در شب شهادت امام جعفرصادق (ع) در جریان تعقیب و گریز قاچاقچیان در بندر سیریک دچار سانحه رانندگی شد و به درجه رفیع شهادت رسید.
همسر شهید صادقیفر بیان کرد: مأموریتهای شهید صادقیفر در استان معمولا روزانه بود و هر وقت که به مأموریت میرفت معمولا ساعت هشت صبح فردای مأموریت خانه بود.
اما آن روز ساعت از هشت گذشته بود و هنوز به منزل نیامده بود نگران شدم، همسر یکی از همکاران شهید با منزل ما تماس گرفتند و گفتند که قرار بگذاریم و به بیرون برویم تعجب کردم که صبح به این زودی با منزل ما تماس گرفتند و درخواست بیرون رفتن را دارند به دلم شور افتاد که شاید اتفاقی برای همسرم افتاده و به منزل ما آمدند وقتی با وی در حال صحبت کردن بودم از اتاق به بیرون آمدم و دیدم که حیاط خانهمان پر است از همکاران شهید صادقی و خانوادههایشان آن جا فهمیدم که برای او اتفاقی افتاده است و اشک در چشمانم جاری شد.
وی تصریح کرد: این اتفاق در حالی رقم خورد که تنها چهار ماه به بازنشستگی شهید مانده بود و روزها را به شوق اینکه بازنشسته شود و دوباره برگردد تهران کنار فرزندانش، میگذراند.
اسدی با اشاره اینکه من و شهید صادقیفر ۲۶ سال با یکدیگر زندگی کردیم و روزهای خوب و سختی را بایکدیگر تجربه کردیم، ادامه داد: شهید صادقیفر هرگز از اتفاقاتی که در محل کارش پیش میآمد به ما چیزی نمیگفت و راز نگهدار همه بود و بعد از شهادتش بسیاری از دوستان و آشنایانی که حتی نمیشناختیم به ما سر میزدند و از ما میخواستند که بگذارید ما برایتان کاری انجام دهیم چون ما به شهید صادقیفر خیلی مدیون هستیم.
وی در ادامه بیان کرد: شهید صادقیفر در میان دوستانش به رفیق بی کلک معروف بود. چرا که معتقد بودند که شهید قبل از اینکه برای ما فرمانده باشد اول رفیق ما بود چون در بسیاری از مسائل کاری اول ما را در نظر میگرفت.
همسر شهید صادقی افزود: دخترانم همیشه اعتقاد دارند که پدرمان زنده است و در زندگی ما حضور دارد و کنار ما است. به طوریکه هر وقت هر موضوعی در زندگی برایشان پیش میآید از پدرشان مشورت میخواهند و او هم به خوابشان میآید و راهنماییشان می کند.
اسدی ادامه داد: مثلا بعد از شهادت شهید به همراه دخترانم برای صدور کارت خانواده شهدا به بنیاد شهید رفته بودیم و بعد از اتمام کار به ما گفتند که کارتها ده روز دیگر درب منزلتان میآید. شب بعدش دخترم پدرش را خواب میبیند که به او میگوید فردا پستچی بستهای را درب منزل برایتان میآورد، دقیقا فردای همان روز آن چیزی که در خواب دیده بود تعبیر شد.
وی در پایان با اشاره به محل دفن شهید، خاطرنشان کرد: بعد از شهادت شهید صادقیفر برای او چهار بار در شهرهای سیرک، بندعباس، ساری و قائمشهر نماز خواندند. طبق وصیتنامه شهید در روستای بالا لموک از توابع شهر قائمشهر، جایی که محل تولد بنده است، به خاک سپرده شد.
انتهای خبر/