وصیتنامه شهید «ابوالفضل صحرایی»؛
اسلام از تخلف ما ضربه خواهد دید
در ادامه فرازی از وصیتنامه این شهید والامقام را با هم مرور میکنیم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، شهید «ابوالفضل صحرایی» پنجم دی ماه سال 1310 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش شمسالله و مادرش فاطمه نام داشت. پس از حضور در جبهه دوازدهم آبان ماه سال 1361 به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرای تهران آرام گرفته است. در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود و سلام فراوان به رهبر كبير انقلاب و امت شهيد پرور ايران وقتي هر انساني خدا را شناخت و به او ايمان آورد تمام پليديها را از خود بيرون ميراند، تا اينكه خشنود از نعمتهاي خدا پيش خداي خود ميرود و رستگار شود.
و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتا بل احياء ولكن لا تشعرون.
سلام بر پدر عزيزم: پدرجان اينک من با سلاح ايمان و عشق به الله همچون كوه استوار و دريايی خروشان به جنگ مزدوران متجاوز عراقي و دست نشاندگان آمريكا مستكبر میروم.
من الان به بهترين لحظههای زندگی خودم رسيدم و با گامهای استوار به طرف معشوق خود میروم. درود بر تو پدر كه شب و روز كار كردی و با دستهای تاول زده خويش مرا بزرگ و تربيت کردی.
و به جنگ فرستادی تا با دشمنان که به اين مرز و بوم يورش كردند نبرد كنم و هيچ ترسی هم ندارم، زيرا به گفته امام خمینی از قرآن كسانی كه در راه اسلام جهاد كنند چه كشته شوند و چه بكشند پيروزند و اين فرق اساسی مكتب ما اسلام با ساير مكتبها است و رمز پيروزی ما در همين است.
چون كنار پيروزی را در ظاهر میبينند ولی ما نه پدرجان اينک در آخرين لحظات عمرم با شما وداع میكنم و تنها خواسته من اين است كه اگر حق فرزندی را ادا نكردم قلبا از دست من راضی باشيد و مرا ببخشيد.
سلام بر تو مادر عزيزم؛ اما تو ای مادر تو كه نزديكترين و مهربانترين انسان در طول زندگی من بودی و برای من زحمات زيادی كشيدی، در كودكی شبها بيخوابی كشيدی و به من شير دادي تا بزرگ شوم و به من تربيت آموختی. از شما تشكر میكنم و اگر حق فرزندی را ادا نكردم از شما میخواهم كه مرا با روح بزرگواری كه داری ببخشي.
مادرجان میدانم كه دوست داشتی من ازدواج كنم و پدرم مرا داماد كند ولي من ترجيح دادم كه بين شهدای تاريخ باشم از زمان حضرت محمد و فرزند او امام حسين و يارانش و شهدای اين انقلاب بزرگ.
مادر و پدر عزيزم؛ از اينكه مرا بزرگ كرديد و به جبهه فرستاديد سپاسگزارم. اگر من شهيد شدم ناراحت نشويد زيرا خواسته شما اين بود كه من به آرزوهای خودم برسم و شهادت هم آرزوی من بود، بلكه بايد خوشحال شويد فرزند شما به خاطر اسلام، مكتب قرآن، مملكتشان و آزادی شهيد شده است.
من به شما پدر و مادرها افتخار میكنم كه چنين فرزنداني تربيت كردهايد و میكنيد مادر و پدرم من امانتي نزد شما بودم و از اينكه اين امانت را كه خدا به دست شما سپرده بود به اين خوبي نگهداري كرديد، ممنون هستم و الان اين امانت را خدا از شما میخواهد بنابراين نبايد ناراحت بشويد.
خانواده عزيزم؛ اگر من شهيد شوم كه شهادت آرزوي من است برايم گريه نكنيد و نگذاريد كه كسي برايم گريه كند زيرا شهدا وقتی شهيد میشوند پاک ميشوند.
گريه برای آنها مفهومی ندارد به جای گريه كردن بعد از رفتن من راه امام كه همان راه پيامبر اسلام است برويد و درزندگیتان با مبارزه در برابر طاغوتيان و منافقين ادامه دهيد و برايم زياد خرج نكنيد.
انتهای خبر/