![منطق شهید سوختن برای احیاء جامعه است](https://tehrannews.ir/public/default-image/default-730x400.png )
وصیتنامه شهید «علی کاظمیمجردقم»؛
منطق شهید سوختن برای احیاء جامعه است
شهید دفاع مقدس در وصیتنامه خویش نوشت: منطق شهید همان منطق سوختن و جذب و حل شدن برای روشن کردن و احیاء جامعه است؛ چراکه در تاریکیهای مخوف غیرخدایی آن چنان میدرخشد که تمام آن تاریکیها را به روشنایی مبدل میسازد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، شهید «علی کاظمیمجردقم» فرزند علیاصغر در تاریخ دوم خردادماه سال ۱۳۴۰ در تهران دیده به جهان گشود. پس از پایان دبیرستان به تحصیل علوم اسلامی مشغول شدند و همواره از شاگردان ممتاز بودند. ایشان پس از پایان پیروزی انقلاب اسلامی در قسمت عقیدتی و سیاسی سپاه پاسداران پادگان امام حسین (ع) مشغول انجام وظیفه بود که پس از شنیدن سخن امام امت مبنی بر اینکه معلمی شغل انبیاء است پا به مدرسه جهت تدریس و تعلیم مسائل عقیدتی گذاشت و همزمان در یکی از کمیتههای انقلاب اسلامی انجام وظیفه مینمود.
در همان دوران معلمی در حمله فتحالمبین شرکت کرد و برای بار دوم در جبهه دیگر و کارزاری دیگر آماده شد و آخرین بار در تاریخ بیست و هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۲ در جبهه قصرشیرین از ناحیه پا بهسختی مجروح و با از دست دادن یک دست خود همچون ابوالفضل (ع) در بیمارستان ژاندارمری ونک تهران بستری شد و پس از سه روز به درجه رفیع شهادت نائل و به خیل شهدای عزیز اسلام پیوست و در آخرین روز سال ۶۲ در بهشت زهرا قطعه ۲۷ به خاک سپرده شد.
وصیتنامه این شهید والامقام به شرح زیر است:
بسم الله المنتقم الجبار
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»؛ (و مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مردگانند؛ بلکه زندگانند و نزد پروردگارشان روزی دارند) (آل عمران)
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»
اکنون که حدودی از جنگ تحمیلی میگذرد دفاع بر هر فرد مسلمان واجب است.
الان غروب آفتاب است که مشغول نوشتن وصیتنامهام هستم و دیگر وقتی به حمله بزرگ نمانده است؛ اگر بنا است ما مدتی زندگی کنیم و بعد در بستر بیماری از دنیا برویم چه بهتر که راه میانبر را انتخاب کنیم و جان ناقابل خود را در راه دفاع از میهن اسلامی فیسبیلالله در راه خدا و آگاهانه هدیه کنیم. آری منطق شهید است که در راه خدا و آگاهانه با اینکه میداند تمام خطرات برای او وجود دارد انتخاب میکند و شهادت را بر ماندن ارجحیتی میدهد بس عظیم.
آری منطق شهید همان منطق سوختن و جذب و حل شدن در جامعه برای روشن کردن و احیاء جامعه است؛ چراکه در تاریکیهای مخوف غیرخدایی و ضدخدایی است که شهید آن چنان میدرخشد که تمام آن تاریکیها را برطرف میکند و به روشنایی مبدل میسازد که این بیمنطقان رسوای ملحد و منافق و دیوان نحس سیاهی جرأت بیرون آمدن از سوراخهای خود را پیدا نمیکنند و چه افتخار از این بالاتر که انسان در راه خدا در میدان نبرد شهید شود و با خون خود وضوی عشق و لقاءالله را در برگیرد و زمین خاکی گسترده را محراب خویش سازد برای عبادتالله.
و خدا هم آن چنان عزیز و محبوب خود میسازد که به محض ریختن تنها یک قطره از خون شهید تمام گناهان او پاک میشود و در قیامت انبیاء به محض دیدن شهداء از مرکبهای خود پیاده شده و شهدا در آن روز بسیار سخت جزا و رستاخیز بدون حساب وارد بهشت میشوند.
و اکنون شور عجیبی در رزمندگان وجود دارد، گویی آنان به میهمانی مفصلی دعوت شدهاند، آری آنان به میهمانی شهدا از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا بهشتی مظلوم و تمام شهدا میروند.
آن چنان شوری است که وصفشدنی نیست وقت خیلی کم است و سخن فراوان. در این حمله ارتش و سپاه متحد شدند، چقدر احساسات بچهها قوی است، چقدر به یکدیگر محبت دارند، هر کسی به دیگری میگوید فلانی به من بنگر، آیا سیمای من به شهدا میخورد یا نه؟ اگر بگوید آری در پوست خود نمیگنجد و اگر بگوید نه در هالهای از غم فرو میرود. برادران! جبهه محل خودسازی است، مهمتر اینکه اگر فرد پاکسرشتی به جبهه بیاید علاوه بر کسب تجربه نظامی در بعد معنوی لذت عبادت با خدا، آن دعای کمیلها، آن دعای توسلها در سنگرها را میچشد و برای همیشه آرزوی چنان عبادت و توسلاتی را دارد. برادران تابع و پیرو سرسخت ولایت امر این اسوه تقوی و این فرزند حسین از سلاله پاک زهرای اطهر علیهالسلام باشید و جان خود را فدای او و راه پاک الهی او نمایید.
در نمازهای خود از خدا بخواهید که انقلاب ما را به انقلاب حضرت مهدی (عج) متصل گرداند. در نمازهای خود از خدا بخواهید که ظهور حضرت مهدی (عج) را نزدیک گرداند. در نمازهای خود از خدا بخواهید که وجود رهبری انقلابی امام خمینی را از جمیع بلاها حفظ نماید. در نمازهای خود از خدا بخواهید که وجود آیت الله منتظری امید امت و امام را از جمیع بلایا محفوظ گرداند. در نمازهای خود از خدا بخواهید که شخصیتهای مملکتی ما را از دست خونآشامان دیوانه وجودشان محفوظ بدارد؛ مخصوصا برادر خامنهای و رفسنجانی.
از مادرم میخواهم که مرا حلال کند، از تمام برادرانم میخواهم که مرا حلال کنند. در محیط مدرسه الغدیر میان معلمان و خصوصاً شاگردان بخواهند که مرا حلال کنند، اگر در رابطه با آنان تندی شده است و تنبیه شدهاند خصوصا شاگردان سال قبل من که در رابطه با تعلیم و تربیت آنان بوده است.
«دعای همیشگیتان بدرقه راهمان باد»
(خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا)
علی کاظمی