
وصیتنامه شهید «عطاءالله حسینآبادی»؛
راهی که انتخاب کردهام، راه رهایی است
شهید دفاع مقدس در وصیتنامه خویش نوشته است: ای عزیزانم، من دیگر اسیر دنیا نیستم. زنجیرهای اسارت را پاره کردم تا تنها برای خدا زندگی کنم. از شما میخواهم در نبود من صبور باشید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، شهید «عطاءالله حسینآبادی» دهم دیماه 1344 در روســتای فش از توابع شهرســتان کنگاور به دنیا آمد. پدرش حسینقلی و مادرش امالبنین نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و سوم فروردین 1365، در سومار هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شــهادت رسید. مزار شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
در ادامه متن وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید؛
با سلام، پیامم را شروع میکنم؛
شهادت مرتبهای نیست که همه لایق آن باشند. این وصیتنامه را از آن بابت مینگارم که احتمال شهادت برایم بسیار بعید میباشد. ولی به هر حال آرزو بر جوانان عیب نیست؛ آنچه به وحشتم میاندازد روز قیامت و شدت گناهان دنیا است و اینکه هر چه کنم امید به رهایی از آتش دوزخ نیست. تنها یک راه نجات است که میتوان امیدوار بود و آن شهادت است؛ چرا که شهید اولین قطره خونی که از او ریخته میشود تمام گناهانش پاک میشود.
البته این را هم میدانم که شهید بایستی مراحل مقدماتی در این دنیا را طی کند و هیچکس بدون مراحل لازم به این افتخار نایل نمیشود و به هر حال شاید به برکت خون شهیدان و در فضای عطرآگین کربلای جبهه رحمت خداوندی شامل حال من نیز شود.
آری عزیزانم این انقلاب نشانم داد که عابدان 70 ساله چگونه راه خطا رفتند و مبارزان شکنجه شده چگونه به لجن زار گناه غلطیدند.
آری
جایی که عقاب پر بریزد
از پشه ناتوان چه خیزد
آری پدر و مادر عزیزم بالاخره باید رفت. بالاخره مرگ خواهد آمد و هیکس در این دنیا ماندنی نیست. آیا این وضعیت طلایی را باید از دست داد؟ حال که به برکت اسلام و خون پاک شهیدان، این باران رحمت، باریدن گرفته است، آیا جان تشنه را باز هم با لجن دنیا سیراب کنیم؟
آن زمان که روحها خالی از عشق فروزان است، دلها بی عشق و بی حب محبوب، رگهای جامعه بی خون و ارزشهای انسانی و الهی به دست فراموشی سپرده شده؛ همه در مردابهای ضد انسانی غوطهور شدهاند.
کولهبار بشری به جز گناه چیز دیگری نیست، آن لحظههایی که نه نور امید است که از دریچهای بتابد تا ارزشی بیافریند و نه حرکتی و نه ذوقی و نه شوقی، آن وقت در آن لحظه است که خون شهید، پیام شهید، حرکت شهید به سوی خدا، عروج او به سوی خدا، پرواز او به سوی خدا، خودنمایی میکند و تمامی هستی را رونق میبخشد و شرارههای عشق را بر جان و تن انسانهای استعمار شده و استثمار شده و شیطانزده میزند و باعث میشود که چهره واقعی انسانها به آنها نشان داده شود.
آن وقت است که پیام شهید، نویدبخش حرکتی بزرگ و هدفدار به سوی سعادت دنیوی و اخروی میشود. آری این است که شهید شاهد است. حی و حاضر است بر همه امور. بر همه زمانها، عصرها و نسلها و با خون خود خط سرخی بر روی متکبران میکشد و با آن نگاههای ربانی که در لحظه شهادت دارند ارزشهای گمشده و فراموششده انسانی و الهی را زنده میکند.
مگر نشنیدهاید که حسین (ع) آموزگار شهادت با خون خود آزادگی و مختار بودن و عاشق بودن و الهی بودن انسان را مهر کرد و به همه تاریخ درس داد و قلب تاریخ را فتح کرد و شمع تاریخ شد و سوخت و به بشریت روشنایی و نور بخشید. حال باید مثل شمع سوخت و شکافنده بین تاریکی و نور شد.
آری پدر، مادر، برادران، خواهرم، عمو، زن عمو، پسر عمو و دختر عموهایم من رفتم تا با خون خود با خط انبیا و امامان و ولایت فقیه میثاق ببندم.
مادر جان فرزند تو زنجیرهای اسارت و بردگی و خودفروشی را پاره کرده و آزاد شده و فقط میخواهد برای خدا کار کند، اسیر شکم و دنیا و این تجملپرستیها و آن افکارهای احمقانه نیست.
آری مادر جان فرزند تو اسیر اسلام شده و به اطاعت و عبودیت و اخلاص رسیده، البته اگر خدا قبول نماید. در پایان به پدر و مادر و خواهر و برادرانم سلام رسانیده و امیدوارم که در مرگ من صبور باشید.
تاریخ شهادت: سوم فروردین ماه 1365
فرزند شما عطاءالله حسینآبادی
انتهای پیام/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!