به گزارش
تهران نیوز؛ در حالی که بیژن زنگنه بابک زنجانی را متهم به عدم پرداخت ۲ میلیارد دلار از درآمدهای فروش نفت به دولت کرده، زنجانی از اولین همکاریاش با مرحوم نوربخش در بانک مرکزی دولت سازندگی سخن گفت و نیز از چند بار ملاقات با هاشمیرفسنجانی پس از انتخابات خبر داد.

وی که میگوید میزان داراییاش به ۲۵ هزار میلیارد تومان می رسد، در مصاحبه با نشریه آسمان تصریح کرد: وقتی خدمت سربازیام تمام شد آقای نوربخش که به من اعتماد پیدا کرده بود، به من گفت بیا ایران مجموعههایی را پیدا کن که دلار به بازار تزریق میکنند تا قیمت بالا نرود و از طرفی نیز خود وی ۴-۵ جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار میداد تا در بازار پخش کند. آن وقتها دلار رسمی ۳۰۰ تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه میگفتند ارزش دلار میخواهد هزار تومان شود. مردم می رفتند شب تا صبح در صف بانکها میخوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند.

به اقرار هفتهنامه «آسمان»- از سری نشریات خانواده کارگزاران «بابک زنجانی» کار خود را از رانندگی رئیس وقت بانک مرکزی آغاز کرد و اندکی بعد با رانت بانک مرکزی، به درآمد روزانه ۱۷ میلیون تومان در سالهای آغازین دهه هفتاد رسید!؟ فراموش نکنید که زنجانی ۲ سال قبل، در مجله آسمان، ارگان کارگزاران قرب و منزلت داشت و در مصاحبهای مطول و مفصل و در قالب یک رپرتاژ آگهی با افتخار تمام بعنوان «مرد ۲۵ هزار میلیارد تومانی» معرفی شد! زمان این مصاحبه در آن سالهای دور نیست!؟ اتفاقاً مربوط به اوج فعالیتهای خلاف وی بود و همان جاست که صراحتاً از حمایت دولت سازندگی میگوید: «راننده آقای نوربخش بودم... بعد از خدمت... آقای نوربخش ۵-۴ جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار میداد تا در بازار پخش کنند. دلار ۳۰۰ تومان بود و همه میگفتند ارزش دلار میخواهد هزار تومان شود، مردم میرفتند شب تا صبح در صف بانکها میخوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. آقای نوربخش به من گفت بیا و با مجموعههایی که دلار به بازار تزریق میکند تا قیمت بالا نرود و ۵-۴ نفر بودند کار کن. به من اعتماد پیدا کرده بود. برای تحویل ارزی که قرار بود به منظور کنترل بازار توزیع کنیم برای هر کس سقفی تعیین شده بود. سقف بقیه بالا بود ۵۰ میلیون دلار و ۱۰۰ میلیون دلار... سقف اعتباری من ۲۰ میلیون دلار بود. آقای نوربخش از کارهایم میپرسیدند. من هم تعریف میکردم که به طور مثال در بازار مغازه گرفتیم. این طور شد. آن طور شد. اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتم ۱۷ میلیون دلار بود. اولین کارمزدی هم که گرفتم ۱۷ میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم. هر روز از بانک مرکزی دلار میگرفتم. دلارها را از بانک مرکزی میگرفتم و در بازار میفروختم و پول ریالیاش را به بانک واریز میکردم. حدود ۶-۷ ماه این کار را انجام دادم و با شرکتهای مختلفی که در کار ارز ورود داشتند، آشنا شدم... (درباره عکس با هاشمی و روحانی) من پیش این آقایان رفتم تا جایزه بگیرم... تا حالا سه چهار بار آقای هاشمی را از نزدیک دیدهام. بعد از انتخابات خدمت ایشان رفتم و توضیحی درباره کارهایم به ایشان دادم. بیشتر از ۸ سال است که عکس ایشان در اتاقم هست.»
[caption id="attachment_171453" align="alignnone" width="384"]

[/caption]
اینها خاطرات سالهای دور یعنی دوره سازندگی است که دو سال پیش در «آسمان» کارگزاران چاپ شده! اینها که دیگر تنها یک عکس یادگاری نیست، قصه تلخ فساد سیستماتیک در دوران تورم ۵۰ درصدی سازندگی است. قصه مردمی که شبها برای خرید ارز، پشت در بانک میخوابیدند و سود روزانه ۱۷ میلیون تومان آن فساد، در جیب نوچههایی چون بابک زنجانی میرفت. آیا مصداق داستانسرایی و قصهبافی نیست اگر اینگونه بود، چرا همان روز که مجله رسمی شما آن را منتشر کرد، تکذیب نکردید و نگفتید که بابک زنجانی بعد از انتخابات به دیدار آقای هاشمی رفسنجانی نرفته است!؟آقای جهانگیری، تکذیب نکردید چون آن روز او را کارآفرین و سرمایهدار مورد حمایت میدانستید که دستش به جیبش آشنا است.
انتهای متن/*
نظر شما